لیلا عاملی رضایی؛ امیرمسعود امیرمظاهری؛ منصور حقیقتیان
چکیده
موسیقی درمانی استفاده از مهارتهای موزیکی در جهت بهبود کارکرد جسمی، روانی و واکنش های عاطفی- اجتماعی، کمک به رشد تواناییهای حرکتی، تحصیلی، ارتباطی، روحیه ی اجتماعی و عاطفی و در نهایت بهبود سطح کیفیت زندگی است. هدف پژوهش حاضر بررسی تفاوت کیفیت زندگی سالمندان 60 سال به بالای ساکن در 60 آسایشگاه سالمندان در دو حالت دریافت و عدم دریافت موسیقی ...
بیشتر
موسیقی درمانی استفاده از مهارتهای موزیکی در جهت بهبود کارکرد جسمی، روانی و واکنش های عاطفی- اجتماعی، کمک به رشد تواناییهای حرکتی، تحصیلی، ارتباطی، روحیه ی اجتماعی و عاطفی و در نهایت بهبود سطح کیفیت زندگی است. هدف پژوهش حاضر بررسی تفاوت کیفیت زندگی سالمندان 60 سال به بالای ساکن در 60 آسایشگاه سالمندان در دو حالت دریافت و عدم دریافت موسیقی درمانی غیرفعال است. جامعه آماری 1800 نفر بوده اند؛ حجم نمونه محاسبه شده با استفاده از فرمول کوکران 318 نفر محاسبه گردیده است که با بهره گیری از روش نمونه گیری خوشه ای و تصادفی ساده به توزیع پرسشنامه ها اقدام گردید. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه استاندارد 26 گویه ای کیفیت زندگی است که بر اساس طیف لیکرت تنظیم گردیده است. روش تحقیق از نظر روش شناسی کمی و از نوع مقایسه ای می باشد. یافته ها بیانگر این است که فرضیات مبنی بر تفاوت کیفیت زندگی(Sig=0/000)، سلامت محیط(Sig=0/001)، روابط اجتماعی(Sig=0/011)، سلامت جسمانی(Sig=0/048)، سلامت روان(Sig=0/000) سالمندان بر حسب دریافت و عدم دریافت موسیقی درمانی غیرفعال تایید شده اند و کیفیت زندگی مردان سالمند بهتر از زنان سالمند می باشد.لذا با نظر به شناخت روحیات سالمندان مستقر در هر آسایشگاه با استفاده از فعالیت های متعدد موسیقی درمانی از جمله پخش موسیقی، آواز خواندن و ... می توان در راستای بهبود عملکرد جسمی و روانی سالمندان گام برداشت تا از این طریق به بالا رفتن امید به زندگی در آنها و کاهش بیماری های روحی کمک نمود.
امید رضایی؛ وکیل احمدی؛ علی مرادی
چکیده
هدف از این پژوهش بررسی نقش فقر اقتصادی در مشارکت اجتماعی و سیاسی و آسیبهای اجتماعی در محلات محروم شهر جوانرود بوده است. روش پژوهش کمی با استفاده از پیمایش، جامعه آماری 16404 نفر و حجم نمونه 376 نفر انتخاب شده است. پرسشنامه شیوه خوشهای چندمرحلهای تکمیل شد. یافتههای پژوهش نشان داد کمتر از 20 درصد از پاسخگویان در خانه ماشین لباسشویی، ...
بیشتر
هدف از این پژوهش بررسی نقش فقر اقتصادی در مشارکت اجتماعی و سیاسی و آسیبهای اجتماعی در محلات محروم شهر جوانرود بوده است. روش پژوهش کمی با استفاده از پیمایش، جامعه آماری 16404 نفر و حجم نمونه 376 نفر انتخاب شده است. پرسشنامه شیوه خوشهای چندمرحلهای تکمیل شد. یافتههای پژوهش نشان داد کمتر از 20 درصد از پاسخگویان در خانه ماشین لباسشویی، کامپیوتر، کتابخانه شخصی و مبلمان خانه داشتهاند. بین 20 تا 40 درصد پاسخگویان در خانواده خود حداقل با یکی از آسیبهای اجتماعی درگیر بودهاند. مشارکت اجتماعی و سیاسی کمتر از متوسط بوده است. تحلیل رگرسیون نشان داد که ضریب تأثیر فقر اقتصادی بر مشارکت اجتماعی 13/0 و مشارکت سیاسی 22/0– بوده است یعنی هر چه افراد فقر اقتصادی بیشتری داشتهاند، مشارکت اجتماعی کمتر و مشارکت سیاسی بیشتری داشتهاند. نتیجه تحلیل رگرسیون لوجستیک نشان داد پاسخگویانی که فقر کمتری داشتهاند احتمال وقوع آسیبهای اجتماعی نزاع و درگیری، فرار از خانه، طلاق و اعتیاد در خانواده آنها کمتر بوده است و برعکس احتمال وقوع آسیبهای اجتماعی خشونت خانگی، ترک تحصیل، کودک کار و سابقه زندان در آنها بیشتر بوده است. به طور کلی میتوان نتیجه گرفت که فقر موجود در جامعه مورد مطالعه همچنان که تحصیلات، درآمد و شغل آنان نیز نشان داده است، فقری قابلیتی و ساختاری است که این فقر در دسترسی به امکانات معیشتی پایدار خود را نشان داده است و به شکلگیری نوعی از آسیبهای اجتماعی، مشارکت اجتماعی و سیاسی در محلات محروم شهر جوانرود منجر شده است.
سید داود حسینی نسب؛ مهدی راثی؛ امیر پناه علی
چکیده
هدف این پژوهش مقایسه سلامت روان، سرمایه اجتماعی و هویت نقش جنسیتی دانشآموزان کاربر با غیرکاربر در شبکههای اجتماعی بود. روش این پژوهش توصیفی - مقایسهای است. جامعه آماری این پژوهش دربرگیرنده کلیه دانشآموزان دبیرستانهای تیزهوشان شهر تبریز بود که از این میان تعداد 120 دانشآموز مطابق با نمرات 23-46 در پرسشنامه اعتیاد به شبکههای اجتماعی ...
بیشتر
هدف این پژوهش مقایسه سلامت روان، سرمایه اجتماعی و هویت نقش جنسیتی دانشآموزان کاربر با غیرکاربر در شبکههای اجتماعی بود. روش این پژوهش توصیفی - مقایسهای است. جامعه آماری این پژوهش دربرگیرنده کلیه دانشآموزان دبیرستانهای تیزهوشان شهر تبریز بود که از این میان تعداد 120 دانشآموز مطابق با نمرات 23-46 در پرسشنامه اعتیاد به شبکههای اجتماعی مبتنی بر موبایل به عنوان دانشآموزان غیرکاربر و 120 دانشآموز نیز با کسب نمرات بالاتر از 46 در پرسشنامه مذکور به عنوان دانشآموزان کاربر پس از همسانسازی و با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای و هدفمند انتخاب شدند. اطلاعات به وسیله پرسشنامههای سلامت روان گلدبرگ و هیلر (1979)، سرمایه اجتماعی پاتنام (2000) و هویت نقش جنسیتی بم (1974) گردآوری شد. دادهها با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیری تحلیل شدند. نتایج حاصل از تحلیل واریانس چند متغیری نشان داد که بین دانشآموزان کاربر با غیرکاربر در شبکههای اجتماعی به لحاظ سلامت روان، سرمایه اجتماعی و هویت نقش جنسیتی تفاوت معنادری وجود دارد؛ به علاوه، نتایج آزمون تعقیبی شفه نیز نشان داد که کاربران شبکههای اجتماعی به طور معناداری سلامت روان (001/0=p) و سرمایه اجتماعی (003/0=p) پایینتری نسبت به غیر کاربران شبکههای اجتماعی دارند و همچنین از هویت نقش جنسیتی تضعیف شدهتری (001/0=p) نیز برخوردار هستند. یافتههای این پژوهش به شناخت تفاوتهای بسیار مهم کاربران شبکههای اجتماعی و غیرکاربران این شبکهها از نظر سلامت روان، سرمایه اجتماعی و هویت نقش جنسیتی کمک میکند و ضرورت ارتقای سلامت روان، سرمایه اجتماعی و هویت نقش جنسیتی دانشآموزان کاربر شبکههای اجتماعی را برجسته مینماید.
سید مهدی اعتمادی فرد؛ سید حسن حسینی؛ الهام ساوالانپور
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی کژکارکردهای سیاستهای حمایتی در زنان سرپرست خانوار تحت پوشش دو نهاد حمایتی کمیته امداد امام خمینی و سازمان بهزیستی انجام شده است. در این پژوهش با به کارگیری مفهوم طرد اجتماعی، به بررسی جامعهشناختی مسئلۀ تحقیق پرداخته شده است. روش تحقیق نظریه زمینهای بوده و 36 مصاحبۀ عمیق و نیمه ساختار یافته با دو گروه از پاسخگویان، ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف بررسی کژکارکردهای سیاستهای حمایتی در زنان سرپرست خانوار تحت پوشش دو نهاد حمایتی کمیته امداد امام خمینی و سازمان بهزیستی انجام شده است. در این پژوهش با به کارگیری مفهوم طرد اجتماعی، به بررسی جامعهشناختی مسئلۀ تحقیق پرداخته شده است. روش تحقیق نظریه زمینهای بوده و 36 مصاحبۀ عمیق و نیمه ساختار یافته با دو گروه از پاسخگویان، مشتمل بر مددجویان و متخصصین انجام شده است. پس از سنخ شناسی سه گانۀ طرد اجتماعی و گونه های وابستگی متناظر با آن پدیدۀ مرکزی مبتنی بر یافته های پژوهش تحت عنوان "وابستگی منفعلانه" برساخت شده است. مهمترین علل اصلی این پدیده در چهار مقولۀ "طرد مزمن" ، "جامعه پذیری وابسته پرورِ زنان" ، "درجاماندگی سیستم حمایتی" و "کلیشه سازی زن سرپرست خانوار" شناخته شده اند. شرایط زمینهای تحت عنوان "سیاسی شدن حمایتها" و "شرایط فزایندۀ فراوانیِ زنان سرپرست خانوار " مقولهبندی شدهاند. شرایط مداخلهگر نیز تحت مقولههای" سوء مدیریت" و "نقص قوانین" بر ساخت شدهاند.راهبردهای اصلی در سه مقوله "بازاندیشی سوداگرانه" ، "ناتوان نمایی" و "طرد خودخواسته" مقوله بندی شده اند و پیامدهای این پدیده نیز در دو مقوله "مطالبهگری مستمر" و " اشتغالگریزی" صورتبندی شدهاند. در این پژوهش مددجویانی که طرد مزمن و بیننسلی را تجربه کردهاند، ظرفیت بالایی برای وابستگی منفعلانه به حمایتها- به عنوان اصلی ترین کژکارکرد سیاستهای حمایتی- دارند و شایسته است در اتخاذ سیاستهای حمایتی برای مطرودین مزمن متناسب با وضعیت طردشدگی آنان، نسبت به پیشگیری و کنترل وابستهشدن به حمایتها و رسوب در سیستم حمایتی برای این افراد تمهیداتی اندیشیده شود.
زهرا فتوحی؛ آزاده چوب فروش زاده؛ یاسر رضاپور
چکیده
این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی آموزش توانمندسازی اطلاعاتی-انگیزشی در حوزۀ کارآفرینی بر خودکارآمدی در تصمیم گیری شغلی و امید به زندگی زنان سرپرست خانوار انجام شد.پژوهش حاضر نیمه آزمایشی و از طرح های پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل می باشد. تعداد 22 نفر از زنان سرپرست خانوار مراجعه کننده به کمیته امداد امام خمینی(ره) اردکان در بهار 1398 ...
بیشتر
این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی آموزش توانمندسازی اطلاعاتی-انگیزشی در حوزۀ کارآفرینی بر خودکارآمدی در تصمیم گیری شغلی و امید به زندگی زنان سرپرست خانوار انجام شد.پژوهش حاضر نیمه آزمایشی و از طرح های پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل می باشد. تعداد 22 نفر از زنان سرپرست خانوار مراجعه کننده به کمیته امداد امام خمینی(ره) اردکان در بهار 1398 به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند؛ به طوری که هر گروه شامل 11نفر بود. گروه آزمایش 8 جلسه آموزش بر اساس پروتکل مولفه های توانمندسازی روانشناختی بر مبنای نظریه توماس وولتهوس(1990)، دریافت کردند؛ در حالی که به گروه کنترل هیچ مداخله ای داده نشد. برای ارزیابی آزمودنی ها از پرسشنامه خودکارآمدی در تصمیم گیری شغلی تیلور و بتز(1983) و پرسشنامه امید به زندگی اسنایدر(1991)، استفاده شد. نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش توانمندسازی اطلاعاتی انگیزشی در حوزۀ کارآفرینی، برافزایش خودکارآمدی در تصمیم گیری شغلی و امید به زندگی زنان سرپرست خانوار، تاثیر معنادار داشته است.از آنجا که آموزش توانمندسازی اطلاعاتی- انگیزشی در حوزۀ کارآفرینی، بر خودکارآمدی در تصمیم گیری شغلی و امید به زندگی زنان سرپرست خانوار موثر بود؛ اجرای این مداخله برای زنان سرپرست خانوار در نهادهای حمایتی و در ابعاد وسیع تر به منظور پیشگیری ازآسیب بیشتر به این زنان، پیشنهاد می شود.
مرضیه محمدی؛ علی احمد رفیعی راد؛ سهیلا صادقی فسائی
چکیده
تحقیر به عنوان امری اجتماعی، چندوجهی، پویا و رابطهای روابط و تعاملات اجتماعی فرد را دستخوش تغییرات منفی میکند. میزان و گستره-ی این تغییرات در فرد تحقیر شونده با توجه به جایگاه او و موضوع تحقیر، متفاوت است. مطالعه حاضر با هدف بررسی تجربهی تحقیر اجتماعی در زنان مبتلا به اچ آی وی/ایدز انجام شده است. با توجه به جایگاه فرودست زنان در ...
بیشتر
تحقیر به عنوان امری اجتماعی، چندوجهی، پویا و رابطهای روابط و تعاملات اجتماعی فرد را دستخوش تغییرات منفی میکند. میزان و گستره-ی این تغییرات در فرد تحقیر شونده با توجه به جایگاه او و موضوع تحقیر، متفاوت است. مطالعه حاضر با هدف بررسی تجربهی تحقیر اجتماعی در زنان مبتلا به اچ آی وی/ایدز انجام شده است. با توجه به جایگاه فرودست زنان در گروههای مورد بررسی و داغ ننگ پیچیدهی مرتبط با موضوع تحقیر یعنی اچآیوی/ایدز مطالعه حاضر گامی به سوی آگاهی از یک پدیده اجتماعی متکثر و کمتر شناخته شده میباشد. تحقیق حاضر به روش کیفی انجام شده و جامعه پژوهشی، زنان مبتلا به اچآیوی/ایدز در استان تهران بوده است. جامعه مذکور از سه باشگاه افراد مثبت در شهرهای ورامین، شهریار و تهران(باشگاه استاد معین) انتخاب شدهاند. از میان افراد باشگاهها، نمونهها (21 نفر)به صورت در دسترس با حداکثر تنوع ، رضایت آگاهانه و اصول اخلاقی رازداری انتخاب و به سوالات پاسخ دادهاند. زمان گردآوری اطلاعات زمستان و بهار 1398-1397،ابزار گردآوری به صورت مصاحبه نیمه ساخت یافته و شیوه تحلیل اطلاعات به صورت «تحلیل مضمونی» بوده است. مهمترین مضامین به دست آمده عبارتند از«تحقیر ناشی از غیرسازی»،«تحقیر ناشی از بیارزش شماری»، «مارپیچ زنانگی»، «ایدز و تحقیر»، «هراس از تحقیر» و «پذیرش تحقیر». مبتنی بر یافتهها میتوان گفت اچآیوی/ایدز در تلاقی با جنسیت، رابطه همافزایی داشته و تحقیر بیشتر زنان مبتلا را موجب میشود. این وضعیت در کانون زندگی زنان مبتلا قرار گرفته و تمامی تجارب روزمره آنان را تحت تاثیر خود قرار میدهد.