معصومه قاراخانی
چکیده
این مقاله با رویکردی تحلیلی و با طرح این پرسش که همگرایی مددکاری اجتماعی و سیاست اجتماعی چگونه ممکن میشود؟، به بررسی نقشی که مددکاری اجتماعی در توسعه سیاست اجتماعی دارد و نیز تأثیری که ایدئولوژیهای رفاهی و در پی آن سیاستهای اجتماعی بر مددکاری اجتماعی دارند، میپردازد. در این مقاله، زمینههای مورد توجه برای بیان این رابطه ...
بیشتر
این مقاله با رویکردی تحلیلی و با طرح این پرسش که همگرایی مددکاری اجتماعی و سیاست اجتماعی چگونه ممکن میشود؟، به بررسی نقشی که مددکاری اجتماعی در توسعه سیاست اجتماعی دارد و نیز تأثیری که ایدئولوژیهای رفاهی و در پی آن سیاستهای اجتماعی بر مددکاری اجتماعی دارند، میپردازد. در این مقاله، زمینههای مورد توجه برای بیان این رابطه را در دو نقش محوری شناسایی و مفهومپردازی کردهام. 1) نقش حداقلگرا که در آن مددکار اجتماعی صرفاً به عنوان مجری سیاست اجتماعی است. در این موقعیت، مددکار اجتماعی در نقش اجراکنندة سیاستهای اجتماعی در سازمانها و مراکز ارایه دهنده خدمات اجتماعی ظاهر میشود و 2) نقش حداکثرگرا که مددکار اجتماعی به عنوان اصلاحگر سیاست اجتماعی عمل میکند. در این موقعیت، مددکار اجتماعی همزمان با اجرای سیاستهای اجتماعی در جهت تعیین دستور کار برای اجرا یا ممانعت از اجرای یک سیاست، تحلیل مسألة موجود، ارایه پیشنهاد پژوهش و حتی برای تصویب سیاست اقدام میکند. با این نقش، مددکار اجتماعی در تعاملی دوسویه با سیاست اجتماعی هم به توسعة مددکاری اجتماعیِ موثر کمک میکند و هم در پیوندی ارگانیک به پویایی و تحول سیاست اجتماعی ِزمینهمند یاری میرساند. برهمکنش همافزایی که ضرورتی برای مددکاری اجتماعی روزآمد و سیاست اجتماعی علمی و کاربردی در زمینة ایران است.