دانشگاه علامه طباطباییپژوهشنامه مددکاری اجتماعی2476-638041320171122Social Factors Affecting Social Health: A Case Study of Citizens of District One of Tehranعواملِ اجتماعیِ مؤثر بر سلامتِ اجتماعی شهروندان (مورد مطالعه: شهروندان منطقه 1 تهران)1361022110.22054/rjsw.2017.10221FAمحمد باقرتاج الدیناستادیار جامعه شناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزیJournal Article20181101<strong>Abstract</strong> <br />Social health means the appropriate and desirable role and function of the individual in the society and having appropriate social connections within the social networks in the society. On the other hand, cities, and especially metropolises, are faced with a multitude of social health problems and problems that all affect the individuals' physical and mental health. Due to the increasing importance of social health in the present study, this study aimed to investigate the important social determinants affecting social health. This study was conducted among 400 citizens living in District One of Tehran and was used theoretically to explain the subject from the theoretical point of view of Curie Keys and Shapiro. In the method section, the questionnaire survey and cluster sampling method were used to complete the questionnaire. The results showed that the four variables of social support, quality of life, social security and socioeconomic status all correlated with the dependent variable of social health and the independent variables listed were able to predict the social health variable. Accordingly, the highest predictor was related to the social support variable and then to life satisfaction, social security and socioeconomic status, respectively. <br /><strong>Keywords: </strong>Social Health, Social Support, Quality of Life, Social Security, and Socioeconomic Status.<strong> </strong><br /> <strong>چکیده</strong><br /> <em>سلامت اجتماعی به معنی نقش و عملکرد مناسب و مطلوب فرد در جامعه و داشتن پیوندهای اجتماعی شایسته درون شبکههای اجتماعی در جامعه است. از سوی دیگر، شهرها و بهویژه کلانشهرها با انبوهی از مشکلات و مسائل اجتماعی مرتبط با سلامت اجتماعی روبرو هستند که همگی بر روی سلامت جسمی و روانی افراد نیز تأثیرگذارند. با توجه به اهمیت روزافزون موضوع سلامت اجتماعی، پژوهش حاضر درصدد برآمد ضمن بررسی این موضوع مهم، اقدام به واکاوی تعیینکنندههای اجتماعی مؤثر بر سلامت اجتماعی نماید. این پژوهش در بین 400 نفر از شهروندان ساکن در منطقه 1 تهران انجام شد و برای تبیین نظری موضوع از دیدگاه نظری کوری کییز و شاپیرو استفاده شد. در بخش روش نیز با استفاده از روش پیمایش و ابزار سنجش پرسشنامه و روش نمونهگیری خوشهای، اقدام به تکمیل پرسشنامه گردید. نتایج نشان داد که چهار متغیر حمایت اجتماعی، کیفیت زندگی، امنیت اجتماعی و پایگاه اجتماعی-اقتصادی همگی با متغیر وابسته سلامت اجتماعی رابطه دارند و متغیرهای مستقل برشمرده شده قادر بهپیشبینی متغیر سلامت اجتماعی نیز بودهاند. بر این مبنا بیشترین میزان پیشبینی کنندگی مربوط به متغیر حمایت اجتماعی و پسازآن به ترتیب مربوط به متغیرهای کفیت زندگی، امنیت اجتماعی و پایگاه اجتماعی-اقتصادی بوده است.</em><br /> <strong> </strong>دانشگاه علامه طباطباییپژوهشنامه مددکاری اجتماعی2476-638041320171122The Effect of the Psychological-Social Empowering Model on the Mental Health of Women with Husbands with Chronic Mental Diseaseبررسی تأثیر الگوی توانمندسازی روانی – اجتماعی بر سلامت روان زنان دارای همسر بیمار روانی مزمن37711022210.22054/rjsw.2017.10222FAعفتبهاریدانشجوی دکتری مددکاری اجتماعی، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، تهران، ایران (نویسنده مسئول).غنچهراهبدکتری روانشناسی دانشگاه علوم بهزیستی وتوانبخشیمصطفیاقلیمااستادیار مددکاری اجتماعی،دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشیJournal Article20181106<strong>Abstract</strong> <br />Empowering in social work is an intervention strategy for helping families that have risk factors in their mental health. This study evaluated the effect of an empowering model on improving the mental health of women with husbands who have chronic mental disease. In this experimental research study (pre-test, post-test and follow-up design with control group), 40 women whose husbands lived with chronic mental disease and were clients of Farshchian hospital in 2012 were selected and randomly assigned into experimental and control groups. The experimental group attended eight sessions of empowerment training and the control group received no intervention. The SCL-90 Questionnaire was used to gather information on the mental health of the participants. To examine significances, variance analyses (ANOVA) and Tukey tests were used. The findings indicated that the empowering modelhad a significant effect on the improvement of women’s mental health in the experimental group in comparison with the control group on the SCL-90-R Questionnaire (P=0/01) in both the posttest and follow-up. The empowering model for improving the mental health of women whose husbands had chronic mental disease was effective and could potentially improve the quality of life of both patients and their families. <br /><strong>Keywords:</strong> Empowering Model, Mental Health, Chronic Mental Disease, Social Work<strong>چکیده</strong><br /> <em>توانمندسازی در مددکاری اجتماعی به عنوان یک استراتژی مداخله برای کمک به خانوادههایی است که عوامل خطرسازی در رابطه با سلامت روان آنها وجود دارد. این پژوهش نیز بهمنظور بررسی تأثیر الگوی توانمندسازی روانی- اجتماعی در بهبود سلامت روان زنان دارای همسر بیمار روانی مزمن انجام شد. در این پژوهش نیمه تجربی (با طرح پیشآزمون ـ پسآزمون ـ پیگیری و گروه کنترل)، 40 نفر از زنانی که همسرشان مبتلا به اختلالات مزمن روانی بوده و در سال 1391 در بیمارستان روانپزشکی فرشچیان همدان بستری گردیدهاند، انتخاب و به شیوۀ تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل 20 نفره قرار گرفتند. گروه آزمایش در 8 جلسه توانمندسازی روانی-اجتماعی شرکت کردند و گروه کنترل هیچ مداخلهای دریافت نکرد. دادهها از طریق پرسشنامۀ سلامت روان </em><em>SCL-90-R</em><em> جمعآوری شد. جهت تجزیهوتحلیل دادهها از تحلیل واریانس دومتغیری با اندازهگیریهای مکرر روی یک متغیر و آزمون توکی استفاده شد.</em><br /> <em>نمره سلامت روان زنان دارای همسر بیماری روانی مزمن در گروه مداخله در آزمون </em><em>SCL-90-R</em><em> نسبت به گروه کنترل، در هر دو مرحله پسآزمون و پیگیری کاهش بیشتری (</em><em>p=0/01</em><em>) نشان میدهد. نتیجه این که استفاده از الگوی توانمندسازی در ارتقاء سلامت روان زنانی که همسران آنها از اختلالات مزمن روانپزشکی در رنجاند مؤثر میباشد و بنابراین توانمندسازی با این الگو میتواند بالقوه منجر به بهبود سلامت هم در بیماران و هم اعضای خانواده آنها گردد.</em><br /> <strong> </strong>دانشگاه علامه طباطباییپژوهشنامه مددکاری اجتماعی2476-638041320171122Explaining the Attitudes of Women Towards Gender Gap and Gaining a Social Base: A Case of Study Women Aged 30-40 Years in Tehranتبیین نگرش زنان به شکاف جنسیتی و کسب پایگاههای اجتماعی (مطالعه موردی: زنان 30-40 سال شهر تهران)73941022310.22054/rjsw.2017.10223FAسروشفتحیدانشیار گروه جامعهشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران غرب، تهران، ایران (نویسنده مسئول).مهدیمختارپوردکتری جامعه شناسی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان، تهران، ایرانJournal Article20181022<strong>Abstract</strong> <br />In all developing societies, cases of gender gap and gender segregation are observed. The issue of employment, university education, social functions and other situations in which women have been neglected or regarded as the second most important are examples of these inequalities. Therefore, this research study was conducted to measure the attitudes of women in Tehran to gender gap in employment and the social and economic situation of the society. In this study, women in the age group of 30-40 years were selected and completed a researcher-made questionnaire. The data were analyzed by the SPSS software. Findings showed that there was a meaningful relationship between women's employment and attitude toward gender gap. There was a meaningful relationship between the socio-economic status of women and gender-based attitudes. There was a meaningful relationship between social inclusion of genders and attitude toward gender gap, and there was a significant relationship between gender stereotypes and attitudes toward gender gap among women. <br /><strong>Keywords:</strong> Attitude Towards Gender Gap, Socio-Economic Status, Gender Inequality, Gender Socialization<strong>چکیده</strong><br /> <em>در تمام جوامع رو به رشد شکاف و تبعیض جنسیتی مشاهده میشود. مسئله اشتغال، تحصیلات دانشگاهی، فونکسیون های اجتماعی و سایر موقعیتهایی که در آن زنها نادیده گرفته شده و یا بهعنوان رتبه دوم اهمیت به آنها نگریسته شده است، مثالهایی بارز از این نابرابریها هستند. ازاینرو این تحقیق بهمنظور سنجش نگرش زنان شهر تهران به شکاف جنسیتی در اشتغال و کسب موقعیتهای اجتماعی و اقتصادی جامعه انجامگرفته است. در این تحقیق زنان موردسنجش، زنان گروه سنی 30-40 سال هستند. پس از پیمایش و تکمیل پرسشنامههای محقق-ساخته، اطلاعات در نرمافزار آماری </em><em>SPSS</em><em>، وارد و سپس تحلیل انجام شد. یافتهها نشان میدهد که بین اشتغال زنان و نگرش به شکاف جنسیتی زنان رابطه معناداری برقرار است. بین پایگاه اقتصادی-اجتماعی زنان و نگرش به شکاف جنسیتی رابطهای معنادار برقرار است. بین جامعهپذیری جنسیتی زنان و نگرش به شکاف جنسیتی رابطه معناداری برقرار است و بین کلیشههای جنسیتی و نگرش به شکاف جنسیتی زنان رابطه معناداری برقرار میباشد.</em><br /> <strong> </strong>دانشگاه علامه طباطباییپژوهشنامه مددکاری اجتماعی2476-638041320171122The Effectiveness of Spiritual Education on Reducing Marital Conflictاثربخشی آموزش معنویت بر کاهش تعارضات زناشویی951201022410.22054/rjsw.2017.10224FAابراهیمشاملوکارشناس ارشد جامعه شناسی. (نویسنده مسئول).مناقاسمیدانشجوی دکترای جامعه شناسی مسائل اجتماعی ایران، دانشگاه ازاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهرانفرشتهرضوانیکارشناس ارشد روانشناسی شخصیت بهزیستی سمنانJournal Article20181108<strong>Abstract</strong> <br />This study was conducted to investigate the effectiveness of spirituality education on the reduction of marital conflicts. After investing various issues and perspectives, two major hypotheses about the relationship between the variables in the study were discovered. The tool used for data collection was Sanaei’s standard questionnaire for marital conflicts. The statistical population consisted of all couples referring to Judicial Counseling Centers in Shahrood in 2016. Using a random sampling method, 30 couples were assigned to the experimental and control groups. The research design was a semi-experimental design with a pre-test, a post-test and a control group. At first, the pre-test was given to each group, then an experimental intervention (spiritual skills) was executed in 10 sessions. After completing the training program, a post-test was conducted. The couples were followed up after 45 days. The results of the assumptions were analyzed using the one-variable and multi-variable covariance analysis method. The data analysis showed that there was a significant difference between the experimental group and the control group. In other words, the training of spirituality reduced conflict among the couples. <br /><strong>Keywords</strong>: Spirituality Education, Marital Conflicts, Problem-Solving Approach, Spirituality.<strong>چکیده</strong><br /> <em>این تحقیق با موضوع اثربخشی آموزش معنویت بر کاهش تعارضات زناشویی انجام شد. پس از بررسی و مطالعۀ مباحث و دیدگاههای گوناگون انجام شده، در خصوص روابط میان متغیرها، تعداد 2 فرضیه مطرح شد. ابزار مورد استفاده پرسشنامه استاندارد تعارضات زناشویی دکتر ثنایی بود. جامعۀ آماری شامل کلیه زوجین مراجعهکننده به مراکز مشاوره دادگستری شهرستان شاهرود در سال 1395 بود که با روش نمونهگیری تصادفی، تعداد 30 زوج به دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. طرح پژوهشی طرح نیمه تجربی با پیشآزمون- پسآزمون و گروه کنترل بود. ابتدا برای هر گروه پیشآزمون اجرا گردیده، سپس مداخله آزمایشی (مهارتهای معنویت) در طی 10 جلسه به اجرا درآمد. پس از اتمام برنامه آموزشی، پسآزمون اجرا گردید. زوجین پس از گذشت 5/1 ماه تحت آزمون پیگیری قرار گرفتند. نتایج فرضیات با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس تک متغیری و چند متغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند؛ دادهها نشان داد که بین گروه آزمایش و گروه کنترل تفاوت معناداری وجود دارد. به عبارتی آموزش معنویت موجب کاهش تعارضات زوجین گردید.</em><br /> <strong> </strong><br /> <strong> </strong>دانشگاه علامه طباطباییپژوهشنامه مددکاری اجتماعی2476-638041320171122Standardization of the Social Work Professional Ethics Questionnaireهنجاریابی پرسشنامه اخلاق حرفهای مددکاری اجتماعی1211601022510.22054/rjsw.2017.10225FAمرضیهقرائت خیاباناستادیار گروه مددکاری اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی. (نویسنده مسئول)حسینرضایی حسین آبادیکارشناس ارشد مدیریت خدمات اجتماعی، دانشگاه علامه طباطباییفاطمهبیدیدانشجوی مددکاری اجتماعی، دانشگاه علامه طباطبایی.Journal Article20181017<strong>Abstract</strong> <br />In recent years, the necessity of professional ethics has attracted the attention of the authorities of organizations and institutions while aiming at improving the quality of services. Professional ethics is a fundamental part of social work practice in providing social services. Accordingly, the main purpose of this study is to develop a social work professional ethics questionnaire and standardize it. This study is of exploratory nature and its population is composed of all social workers employed in social service organizations of the Iranian capital of Tehran, meaning that the study pool is composed of about 868 people. A sample of 325 people was examined. The tool employed for collecting data for this study was a researcher-made professional ethics questionnaire whose factual validity was analyzed by university professors, content validity by the use of Cronbach's alpha, which was calculated 0.81, and its construct validity was investigated using exploratory factor analysis under the KMO test. The reliability of the information gathering tool was, also, examined through a re-examination method with a correlation coefficient of 0.85. According to the factor analysis performed, except for a few items that were eliminated, the validity of all items according to the KMO test were higher than 0/60. The eight dimensions considered for professional ethics according to the theoretical literature in this area were confirmed by the deletion of certain terms. These results indicate the validity and reliability of this questionnaire as a normative tool. <br /><strong>Keywords:</strong> Standardization, Social Work, Professional Ethics, Questionnaire<strong>چکیده</strong><br /> <em>در سالهای اخیر، وجوب اخلاق حرفهای با هدف ارتقاء کیفیت خدمات مورد توجه مسئولین سازمانها و مؤسسات قرارگرفته است. اخلاق حرفهای بخش بنیادین اقدامات مددکاری اجتماعی در ارائه خدمات اجتماعی میباشد. بر این اساس، هدف اصلی پژوهش حاضر، تدوین پرسشنامه اخلاق حرفهای مددکاری اجتماعی و هنجاریابی آن میباشد. این مطالعه از نوع هنجاریابی اکتشافی است و جامعه آماری آن را کلیه مددکاران اجتماعی شاغل در سازمانهای خدمات اجتماعی شهر تهران که در حدود 868 نفر هستند، تشکیل دادهاند و یک نمونه 335 نفری از آنها مورد بررسی قرار گرفتهاند. ابزار جمعآوری اطلاعات در این تحقیق پرسشنامه محقق ساخته اخلاق حرفهای میباشد که روایی صوری آن از طریق استادان دانشگاهی، روایی محتوای آن با آلفای کرونباخ با میزان آلفای 81/0 و روایی سازه آن با استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی تحت آزمون </em><em>KMO</em><em> مورد بررسی قرارگرفته است. پایایی ابزار گردآوری اطلاعات نیز از طریق روش باز آزمایی، با ضریب همبستگی 85/0 به دست آمد.</em><br /> <em>بر طبق تحلیل عاملی انجام شده، بهغیراز چند گویه که حذف گردیدند، روایی تمام گویهها بر طبق آزمون </em><em>KMO</em><em> بالاتر از 60/0 قرار داشتند. هشت بُعد در نظر گرفته شده برای اخلاق حرفهای بر طبق ادبیات نظری موجود در این حوزه با حذف برخی از گویههای مورد تائید قرار گرفت. این نتایج بیانگر روایی و پایایی این پرسشنامه بهعنوان یک ابزار هنجارمند میباشد. با توجه به یافتههای این تحقیق، پرسشنامه محقق ساخته اخلاق حرفهای دارای روایی و پایایی قابلقبولی است و میتواند در سنجش چگونگی اخلاق حرفهای در سازمانهای خدمات اجتماعی مورد استفاده قرار گیرد.</em><br /> <strong> </strong>دانشگاه علامه طباطباییپژوهشنامه مددکاری اجتماعی2476-638041320171122The Effectiveness of Spiritual Intelligence Training on the Resilience of Women Heading Households in the City of Yazdاثربخشی آموزش هوش معنوی بر تابآوری زنان سرپرست خانوار در شهر یزد1641891022610.22054/rjsw.2017.10226FAسیدرضاجوادیاناستادیار مددکاری اجتماعی، گروه جامعهشناسی دانشگاه یزد (نویسنده مسئول).0000-0001-9352-2120مهرناز الساداتحیدرپور یزدیکارشناسی ارشد مشاوره و راهنمایی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد یزد، ایرانسیده مریمبهزادمنشکارشناسی ارشد مشاوره و راهنمایی، اداره کل بهزیستی استان یزدJournal Article20181007<strong>Abstract</strong> <br />This study investigated the effects of spiritual intelligence training on the resilience of women in female-headed households in Yazd. The population consists of female heads of households who were supported by the Imam Khomeini Relief Foundation in 2016. Thirty women were randomly selected and then randomly divided into two equal groups, experimental and control. The data was collected using Connor & Davidson’s Resilience Scale (CD-RISC). The experimental group received eight weekly sessions of spiritual intelligence training based on the package by Bowl (2004) and then both groups completed the post-test. Data analysis was done through an ANCOVA. The results indicated a significant increase in all components of resilience, namely personal strength, control and secure connections, at mean scores of subjects in the experimental groups on the post-test. <br /><strong>Keywords:</strong> Spiritual Intelligence, Resiliency, Female Heads of Households, Imam Khomeini Relief Foundation<strong><em>چکیده</em></strong><br /> <em>این پژوهش با هدف اثربخشی آموزش هوش معنوی بر تابآوری زنان سرپرست خانوار کمیته امداد امام خمینی (ره) انجامشده است. این تحقیق یک مطالعه نیمه آزمایشی از نوع پیشآزمون پسآزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری شامل زنان سرپرست خانوار تحت پوشش کمیته امداد امام خمینیشهر یزد در سال 1395 بود. از میان این زنان تعداد 30 نفر با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و سپس بهطور تصادفی در دو گروه 15 نفره آزمایش و گواه گمارده شدند. جهت گردآوری اطلاعات، پرسشنامه تابآوری کانر و دیویدسون (2003) مورد استفاده قرار گرفت. بعد از انجام پیشآزمون، گروه آزمایش در 8 جلسه هفتگی 90 دقیقهای، آموزش هوش معنوی بر اساس بسته آموزشی بوول (2004) دریافت کرد. آنگاه پسآزمون برای هردو گروه اجرا شد. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش هوش معنوی باعث افزایش معنادار میانگین نمرات تمام مؤلفههای تابآوری (استحکام شخصی، مهار و روابط ایمن) به جزء اعتماد به غرایز در زنان سرپرست خانوار شده است.</em><br /> <strong> </strong>دانشگاه علامه طباطباییپژوهشنامه مددکاری اجتماعی2476-638041320171122The Effectiveness of Spiritual Intelligence Training on the Resilience of Women Heading Households in the City of Yazdبررسی اثربخشی مداخله مددکاری اجتماعی گروهی مبتنی بر توانمندسازی بر ارتقاء کیفیت زندگی زنان سالمند1872221022710.22054/rjsw.2017.10227FAفاطمهسلیمانیکارشناس ارشد مددکاری اجتماعی، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی.حمیدهعادلیاناستادیار گروه مددکاری اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی (نویسنده مسول)Journal Article20181106<strong>Abstract</strong> <br />This study investigated the effects of spiritual intelligence training on the resilience of women in female-headed households in Yazd. The population consists of female heads of households who were supported by the Imam Khomeini Relief Foundation in 2016. Thirty women were randomly selected and then randomly divided into two equal groups, experimental and control. The data was collected using Connor & Davidson’s Resilience Scale (CD-RISC). The experimental group received eight weekly sessions of spiritual intelligence training based on the package by Bowl (2004) and then both groups completed the post-test. Data analysis was done through an ANCOVA. The results indicated a significant increase in all components of resilience, namely personal strength, control and secure connections, at mean scores of subjects in the experimental groups on the post-test. <br /><strong>Keywords:</strong> Spiritual Intelligence, Resiliency, Female Heads of Households, Imam Khomeini Relief Foundation<strong>چکیده</strong><br /> <em>مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی مداخله مددکاری اجتماعی مبتنی بر توانمندسازی بر روی کیفیت زندگی زنان سالمند انجام شده است. پژوهش حاضر از نوع آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون- پیگیری با گروه کنترل انجامگرفته است. در این طرح، آزمودنیها بهصورت تصادفی انتخاب و در دو گروه مداخله و کنترل قرار داده شدند. نمونه آماری این پژوهش را 30 نفر از زنان سالمند منطقه 15 تهران تشکیل دادند که از طریق روش نمونهگیری تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. بسته مداخله تحقیق در طی نه جلسه برای گروه آزمایش اجرا شد. در حین مداخله مهارتهای حل مسئله، خود تصمیمگیری و افزایش عزتنفس آموزش داده شد. همچنین برای افزایش سلامت افراد، آموزش خود مراقبتی در 4 بعد جسمی، روانی، اجتماعی و مذهبی مورد تأکید قرار گرفت. برای ارزیابی تأثیرات مداخله، از پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت و برای تحلیل دادهها از نرمافزار </em><em>spss</em><em> نسخه 23 استفاده شد. برای مقایسه میانگین متغیرهای وابسته در دو گروه به تفکیک زمان اندازهگیری (سه تکرار) از آزمون تی زوجی (من-ویتنی) و برای مقایسه میانگین متغیرهای وابسته در سه زمان قبل و بعد و پیگیری به تفکیک گروه از آنالیز واریانس اندازههای تکراری (فریدمن) استفاده شد. نتایج نشان داد که مداخله مددکاری گروهی بر افزایش کیفیت زندگی کلی و خرده مقیاسهای جسمی، روانی، محیطی و اجتماعی هم بعد از مداخله هم در پیگیری اثربخش بوده است. بر اساس نتایج بدست آمده، به مداخله کنندگان و سیاستگذاران </em><em>توصیه میشود تا در راستای ارتقاء سلامت و کیفیت زندگی سالمندان بر مداخلات مبتنی بر توانمندسازی تأکید نموده تا بدین ترتیب نقش سالمندان در فرآیندهای تصمیمگیری در زندگی خود افزایشیافته بهگونهای که بتوانند با سالمندی فعال، ارتقاء سلامت و کیفیت زندگی را تجربه نمایند.</em><br /> <strong> </strong><br /> <strong> </strong>