این نشریه مقالات معتبر در حوزه های ذیل را به چاپ می رساند: مددکاری اجتماعی رفاه اجتماعی سلامت اجتماعی امنیت اجتماعی مسائل اجتماعی هنجارها
شهمیر صاحبی؛ سهیلا علیرضانژاد؛ حبیب کریمیان
چکیده
این مقاله در پی پاسخگویی به این پرسش است که «زندانیان مرد زندانپذیر شده چگونه نهادهای خانواده و مدرسه را تجربه کردهاند؟ آیا این تجربه آنان را به انحراف سوق داده است؟» این پژوهش با استفاده از رهیافت کیفی نظریه بنیانی انجام شده است وگردآوری اطلاعات از طریق مشاهده و مصاحبههای نیمهساخت یافته با ۲۰ نفر از زندانیان مرد 33 ...
بیشتر
این مقاله در پی پاسخگویی به این پرسش است که «زندانیان مرد زندانپذیر شده چگونه نهادهای خانواده و مدرسه را تجربه کردهاند؟ آیا این تجربه آنان را به انحراف سوق داده است؟» این پژوهش با استفاده از رهیافت کیفی نظریه بنیانی انجام شده است وگردآوری اطلاعات از طریق مشاهده و مصاحبههای نیمهساخت یافته با ۲۰ نفر از زندانیان مرد 33 تا 05سال که تجربه ارتکاب جرم و بازگشت مجدد به زندان را داشتند، انجام شد. یافتههای پژوهش نشان میدهد که زندانیان مرد که بارها به زندان بازگشتهاند در دو الگوی پارادایمی متفاوت «نوجوانان سرگشته» و «جاهطلبهای بی ابزار» قرار میگیرند. هر دو پارادایم حکایت از ناکارآمدی نهادهای خانواده و مدرسه دارد. حاصل هر دو پارادایم زندانپذیری است. در پارادایم اول، خانواده و مدرسه به عنوان نهادهای اصلی اجتماعی کننده فرد، آمادگی لازم را برای مواجهه با هیجانات شدید دوران نوجوانی در فرد ندارند. در پارادایم دوم، فرد هیجانات دوران نوجوانی را آسانتر طی میکند اما در عین حال آماده مواجهه با چالشهای جدیدتر در خانواده، شغل و تحصیلات نیست. نکته مهم آن است که همه افراد زندانپذیر شده لزوما از درون خردهفرهنگ بزهکار ظاهر نشدهاند، بلکه ناکارآمدی نهادهای خانواده، مدرسه و اجتماع محلی منجر به آن شدهاست که فرآیند جامعهپذیری افراد حتی در خانوادههای بههنجار ناقص و ناکارا باشد. در این میان سازمان رسمی زندان تنها فرآیند جامعهپذیری ناکارآمد را تکرار و سازمان غیررسمی زندان، نهایتا اجتماعی را که فرد به آن احساس تعلق دارد در اختیار او قرار میدهد.
فائزه زارعی؛ سهیلا علیرضانژاد
چکیده
به طور تاریخی فقر کودک مترادف با فقر خانواده بوده و با استفاده از روشهای کمی و سنجش سطح درآمد خانواده برآورد میشد اما در این مقاله با استفاده از روش کیفی در پی شناخت تجربه زیسته کودکان هستیم. پرسش اصلی مقاله این است که کودکان محرومیت مادی را در چه ابعادی تجربه میکنند؟ در این مقاله از روش قوم نگاری برای گردآوری اطلاعات از ۳۰ کودک ...
بیشتر
به طور تاریخی فقر کودک مترادف با فقر خانواده بوده و با استفاده از روشهای کمی و سنجش سطح درآمد خانواده برآورد میشد اما در این مقاله با استفاده از روش کیفی در پی شناخت تجربه زیسته کودکان هستیم. پرسش اصلی مقاله این است که کودکان محرومیت مادی را در چه ابعادی تجربه میکنند؟ در این مقاله از روش قوم نگاری برای گردآوری اطلاعات از ۳۰ کودک ۱۰ تا ۱۷ ساله که زندگی توامان با فقر را تجربه کردهاند، استفاده شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی عرفی انجام شد. یافتهها نشان میدهد که کودکان محرومیت مادی را به صورت یک کلاف درهم پیچیده که دارای لایههای بیرونی و درونی است، در مواجهه با همسالانشان تجربه میکنند. بیرونیترین لایه محرومیت مادی، نداشتن لباس مناسب و درونیترین آن نداشتن غذای کافی است. با وجود آنکه نداشتن غذا اثرات جسمی جبران ناپذیری بر روی کودکان دارد اما به دلیل پنهان بودن نوع غذای مصرفی از چشم دیگران، غذا نسبت به لباس از اهمیت کمتری برخوردار است. در فاصله بین این دو سطح، موارد دیگری از محرمیت مادی مانند تمایل به مالکیت فضای خصوصی و اشیا و نیز زندگی در مسکن مناسب و دور از مشکلات خانوادگی مطرح هستند.
آذر درویش؛ سهیلا علیرضانژاد
چکیده
پرسش اصلی این مقاله آن است که رابطه جنسیت با درک از درد و مواجهه با آن چگونه است؟ برای پاسخ به این پرسش از رهیافت داده بنیان و تکنیک مصاحبه نیمه ساخت یافته استفاده شد. حجم نمونه 34 نفر بود که با نمونه گیری هدفمند و نظری در دو محله تعاون و سعدی در شهر سمنان انجام شد. یافتهها نشان دادکه مقوله درد در چهار پارادایم سنتی (رفتار بهداشتی سنتی)، ...
بیشتر
پرسش اصلی این مقاله آن است که رابطه جنسیت با درک از درد و مواجهه با آن چگونه است؟ برای پاسخ به این پرسش از رهیافت داده بنیان و تکنیک مصاحبه نیمه ساخت یافته استفاده شد. حجم نمونه 34 نفر بود که با نمونه گیری هدفمند و نظری در دو محله تعاون و سعدی در شهر سمنان انجام شد. یافتهها نشان دادکه مقوله درد در چهار پارادایم سنتی (رفتار بهداشتی سنتی)، بدن زیبا و متناسب (رفتار بهداشتی مدرن)، بدن به مثابه ابزار، بازگشت به طبیعت (رفتار سلامتی پسامدرن) شناسایی شد. از نظر زنان به ویژه در پارادایم سنتی و بدن به مثابه ابزار بسیاری از دردها طبیعی بوده و کاملا زنانه است. آنان این دردها را تحمل میکنند. مردان به درد طبیعی باور ندارند. درد تحمیلی بین هر دو جنس دیده میشود. درزنان فهم تحمیلی از درد وجود دارد و آنرا به ماهیت زنانه خود مربوط میدانند؛ اما مردان درد تحمیلی را با نقش نانآوری خود مرتبط میدانند. زنان در پارادایم بدن زیبا و متناسب دردهای زنانه را تحمیلی میدانند و سعی میکنند در مقابل آن مقاومت کنند. زنان در پاردایم سنتی درد زنانه را طبیعی دانسته، آنرا پذیرفته و تحمل میکنند. در پاردایم بازگشت به طبیعت نیز درد انکار شده و به مثابه نوعی آگاهی تلقی میشود.