نسیبه زنجری؛ اعظم الملوک الساق؛ رسول صادقی؛ مهسا نوری
چکیده
در مواجهه با افزایش جمعیت سالمندان، مددکاری اجتماعی سالمندی ظهور و گسترش پیدا کرده است. بهزیستن، رضایت از زندگی و عوامل تعیینکننده آن در میان سالمندان از موضوعات مهم و قابلتوجه در مددکاری اجتماعی سالمندی است. هدف از مقاله پیشرو، بررسی میزان رضایت از زندگی سالمندان و شناخت عوامل مؤثر بر آن است. دادهها با استفاده از اجرای پیمایش ...
بیشتر
در مواجهه با افزایش جمعیت سالمندان، مددکاری اجتماعی سالمندی ظهور و گسترش پیدا کرده است. بهزیستن، رضایت از زندگی و عوامل تعیینکننده آن در میان سالمندان از موضوعات مهم و قابلتوجه در مددکاری اجتماعی سالمندی است. هدف از مقاله پیشرو، بررسی میزان رضایت از زندگی سالمندان و شناخت عوامل مؤثر بر آن است. دادهها با استفاده از اجرای پیمایش به شیوه نمونهگیری احتمالی چندمرحلهای در میان 600 سالمند 60 ساله و بالاتر ساکن در مناطق 22 گانه شهر تهران گردآوری شد. میانگین سنی سالمندان مورد بررسی حدود 70 سال بود، 17 درصد سالمندان بیسواد و 16 درصد تنها زندگی میکردند. نتایج بیانگر کاهش رضایت از زندگی در سالمندان همراه با افزایش سن است. نتایج تحلیل چندمتغیره نشان داد که متغیرهای وضعیت سلامت، حمایت اجتماعی، سن، وضعیت اشتغال، تحصیلات، و پایگاه اقتصادی- اجتماعی تأثیر معناداری بر میزان رضایت از زندگی سالمندان داشته و 37 درصد تغییرات آن را تبیین کردهاند. ازاینرو، وضعیت سلامتی نامناسب، کمبود حمایت اجتماعی و فقر منابع مالی تأثیری منفی بر رضایت از زندگی سالمندان دارند. بهطورکلی، حمایت اجتماعی خانواده و برنامهها حمایتی و رفاهی دولت میتواند نقش مهمی در افزایش نشاط و رضایت از زندگی در دوران سالمندی داشته باشد.
منصور فتحی
چکیده
چکیده پرورش مهارتهای تفکر انتقادی به عنوان یکی از رسالتهای مهم نظام آموزشی محسوب میشود. پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل مرتبط با تفکر انتقادی دانشجویان علوم اجتماعی و مقایسه آن با میزان این مهارت در بین دانشجویان مددکاری اجتماعی صورت گرفت. در پژوهش حاضر از نظریههای شناختی، فراشناختی و برساختگرایی اجتماعی به عنوان چارچوب ...
بیشتر
چکیده پرورش مهارتهای تفکر انتقادی به عنوان یکی از رسالتهای مهم نظام آموزشی محسوب میشود. پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل مرتبط با تفکر انتقادی دانشجویان علوم اجتماعی و مقایسه آن با میزان این مهارت در بین دانشجویان مددکاری اجتماعی صورت گرفت. در پژوهش حاضر از نظریههای شناختی، فراشناختی و برساختگرایی اجتماعی به عنوان چارچوب نظری بهره گرفته شد. روش پژوهش، پیمایشی و جامعه آماری آن، دانشجویان کلیه مقاطع تحصیلی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی است. روش نمونهگیری از نوع طبقهای است. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه محقق ساخته و سنجش تفکر انتقادی کالیفرنیا فرم ب استفاده شده است. اطلاعات بهدستآمده با استفاده از آزمونهای آماری؛ ضریب همبستگی پیرسون، t مستقلو ANOVAبا بهره گیری از نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها نشان میدهد که بین سطح پایگاه اقتصادی- اجتماعی و عملکرد تحصیلی دانشجویان با میزان تفکر انتقادی آنها رابطه معناداری وجود ندارد. اما بین متغیرهای؛ جنسیت، سال ورود به دانشگاه، مقطع تحصیلی و وضعیت تأهل دانشجویان با میزان تفکر انتقادی آنها رابطه معناداری وجود دارد. همچنین بین میزان تفکر انتقادی دانشجویان رشته مددکاری اجتماعی و سایر رشتههای علوم اجتماعی تفاوت معناداری به دست نیامد. در مجموع نتایجاینمطالعه نشانداد که با وجوداهمیتتفکر انتقادی برای دانشجویان علوم اجتماعی و به خصوص جایگاه این مهارت برای مددکاران اجتماعی،بهطور کلیتواناییدانشجویاندراستفادهازمهارتهایتفکر انتقادیاندکاست.